لیلة الرغائب من... سامرا توست
23 فروردین 1395 توسط سادات حسینی
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ جانم_فدای_نام_نقی ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ لبیک_یا_علیالنقی ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
حاکم مدینه بود.
مُدام نامه می نوشت برای متوکل:
اگر این جا را می خواهی ، علی بن محمد(ع) را از مدینه بیرون کن!
متوکل حرفش را قبول کرد.
وقتی که امام می خواست از مدینه برود ، آمد پیش امام ،
گفت: اگر شکایتم را پیش خلیفه بکنی ، زندگی ات را به آتش میزنم
و بچه ها و غلام ها یت را می کشم
امام آرام رو کرد به او گفت:
من ، مثل تو آبروریز نیستم.
شکایت را به کسی می کنم که من و تو و خلیفه را آفرید
خجالت کشید. سرش را انداخت زیر ، افتاد به التماس که مرا ببخشید.
منبع:سایت افسران جنگ نرم.