از رفتن حرف نــــزن ...
عشق هم خوب است اگر یار ღخداییღ باشد ...
24 اسفند 1394 توسط سادات حسینی
زمان ما هم مثل همیشه، رسم و رسوم ازدواج زیاد بود.
ریخت و پاش هم بیداد می کرد…
ولی ما از همان اول ساده شروع کردیم؛ خریدمان یک بلوز ودامن برای من بود
و یک کت وشلوار برای مرتضی
چیز دیگری را لازم نمی دانستیم.
به حرف و حدیث ها و رسم و رسوم هم کاری نداشتیم؛ خودمان برای زندگی مان تصمیم می گرفتیم.
همین ها بود که زندگی مان را زیباتر می کرد…
(همسرسید مرتضی آوینی)